صدای بابا آب داد در روستای خیرآباد بهبهان دوباره پیچید
تاریخ انتشار: ۶ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۰۷۴۵۹۵
شاد انگار لبخند از کودکان بی ریای خیرآبادی ربوده است و دانش آموزانش از عقب ماندنشان نسبت به دیگران ناراحت بودند. ۰۶ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۴ استانها خوزستان نظرات - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از بهبهان، رنگ محرومیت در جای جای خوزستان نشسته است، بعضی پر رنگتر و بعضی کم رنگ اما آنچه هست نداری است و روزهای پر حسرت پدران و مادرانی که روزهای جوانیشان را در پشت همین آرزوها گذرانده و امروزه این رنگها بیش از گذشته چشم نوازی میکند اما، از رنگهایی نیست که کودکان دوست دارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
انگار خواب بی تفاوتی روی چشمانمان نشسته بود و یک ویروس ناخواسته به خواب رفتگان را با یک سیلی حواس جمع کرد تا آدمها قدر رنگهای شاد کودکانه دورهمی بزرگترها را بدانند و از همه مهمتر بعضیها صدای بی رمق آرزوهای کودکانه روستاییهای ساده و صمیمی را پشت هیاهوی روزمره بشنوند و اتفاقی رخ دهد. گروههای جهادی صدای محرومیت روستای قلعه مدرسه را شنیده و برای زدودن کاستیهای آموزشی که پشت چهره کرونا و با چاشنی فقر خو را پنهان کرده بود راهی این محل میشوند.
90 درصد معلمان آذربایجان غربی از برنامه شاد برای تدریس دانش آموزان استفاده میکنندزیرساخت برنامه شاد در مناطق محروم قزوین اجرایی نشد / تحویل محتواهای الکترونیکی به دانشآموزانسخنگوی کمسیون آموزش مجلس: برنامه شاد مشکلات اساسی برای دانشآموزان و معلمان به وجود آورداز بهبهان 25 کیلومتر به سمت گچساران میرویم. در کنار رودخانه خیرآباد در 7 کیلومتری جاده فرعی، روستای خیرآباد را پیدا کردیم. روستایی که «قلعه مدرسه» را در خود جای داده است و اهالی محلی نیز همان قلعه مدرسه مینامند. صدایی از بازیگوشی بچههای روستایی نیست و شاید قصه پر غم کرونا به این روستا نیز آمده و آهالی آن را مجبور به خانه نشینی کرده است. رویش مهریها دانشجو معلمان بسیجی هستند که در این اوضاع و احوال دست از خانه نشینی شستهاند و برای آموزش کودکان راهی مناطق مختلف میشوند.
هر جهادی یک برنامه شاد
در سفر به روستای خیرآباد ما نیز همراه دانشجویان دانشگاه فرهنگیان شدیم و از آغاز مسیر، صفای جهادی خودش را نشان داد و هر کس از خاطراتش در سفر به مناطق محروم و روزهای کرونایی میگفت. انیس روتخلی مسئول گروه جهادی رویش مهر لابه لای طنزهای اعضا گروه لب به سخن باز میکند و کار را برای هم گروهیهایش شرح میدهد: در این منطقه با توجه به ضعف بنیه مالی والدین، عدم دسترسی والدین به فضای مجازی و عدم فراهم بودن زیرساخت شبکه اینترنت مطلوب کارمان کمی سختتر است و هر کس به زبان ساده باید نقش یک صفحه مجازی مثل برنامه شاد را اجرا کند تا بچهها بتوانند به بهترین شکل دروس را فرا بگیرند.
کم کم به روستای خیرآباد نزدیک میشویم و باید از قبل بچهها کنار قلعه مدرسه جمع شده باشند. بلافاصله بعد از ایستادن مینی بوس معلمهای باصفا با لبخند پیاده شده و هر کس کناری برای خود گعدهای به پا میکند و با طنز و شوخی آرام آرام بحث اصلی شروع میشود. درس!
شاد انگار لبخند از کودکان بی ریای خیرآبادی ربوده است و دانش آموزانش از عقب ماندنشان نسبت به دیگران ناراحت بودند. از همان اول بچههای گروه رویش مهر فهمیدند که هرچه بلد هستند باید وسط دایره بگذارند تا شاگردهایشان بی مهری شاد را فراموش کنند و رنگ خوشحالی برگردد. با آغاز درس در دایرههای جداگانه سکوت فرا تر از انتظار حوالی ما را فراگرفت و همه دانش آموزان مدرسه رویش مهر آرام گرفتند تا درسهای عقب مانده را از حفظ شوند و برای من نیز فرصت خوبی است چند عکس یواشکی ثبت کنم.
با گذشتن کمتر از دو ساعت شیطنت بچهها گل میکند و سودای زنگ تفریح به سرشان میزند. در ذهنشان دیوار امنیت درست شده که از درس عقب نماندهاند و این یعنی آغاز رفتارهای کودکانه. معلمها هم فرصت را طلایی میبینند که خستگی چند روزه به در کنند و خود را هم بازی بچههای روستا ببینند البته این خنده و هیاهو بیشتر از نیم ساعت طول نمیکشد و دانش آموزان باید به دایرههای دور معلم برگردنند تا دوباره سکوت همه جا را فرا بگیرد.
یکی از بچهها در همین لا به لا من را عمو دوربینی صدا میکند و با زبان عامیانه و کودکانه میگوید: همه ما بچههای درسخوانی هستیم و همیشه نمرههای خوبی میگرفتیم اما این مریضی نگذاشت که ما دکتر شویم و حالا مجبوریم از صبح تا شب در خانههایمان بمانیم که برایمان سخت است.
این کودک با صفا در ادامه گفت: عمو دوبینی، ما از روز اول به پدرمان برای برنامه شاد گفتیم اما پدرم چون در این روزها بیکار شده نتوانست گوشی دوربین دار تهیه کند تا از درس عقب نمانم ولی امروز دوستان شما همه چیز را به ما یاد دادند و از هر چیزی که سئوال میپرسیدیم جوابش را آماده داشتند و برای ما خیلی راحت و آسان توضیح میدادند.
وقت رفتن . . .
وقت آرام آرم به پایان میرسید و خورشید پر نور کم رمق میشد. اندوه و شادی با هم درآمیخته شد. خبری از سکوت بهت انگیز صبح در روستا نبود و دورتر صدای بچههای روستای خیرآباد به گوش میرسید که با هم میگفتند کاش دوباره برگردند تا بتوانیم بیشتر یاد بگیریم اما دانشجو معلمهای دانشگاه فرهنگیان هنوز راه نیوفتاده دلتنگ صفا و خندهی دانش آموزان این روستا شدند و اندوهگین که باید مهر را بگذارند و بروند...
مهدی مستوی
انتهای پیام/332/ش
R41468/P1377/S6,57/CT6منبع: تسنیم
کلیدواژه: روستای خیرآباد دانش آموزان برنامه شاد قلعه مدرسه رویش مهر بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۰۷۴۵۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«دیکتاتوری با اخلاق سگی» به نمایشگاه کتاب میآید
کتاب «دیکتاتوری با اخلاق سگی» با نگاهی طنز به وقایع زندگی صدام به قلم سیدسعید هاشمی از سوی نشر جمکران منتشر شد و در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، رمان طنز «دیکتاتوری با اخلاق سگی» با محوریت جنایات صدام حسین به قلم سید سعید هاشمی و با تصویرگری مازیار بیژنی منتشر شد. این کتاب که از سوی نشر جمکران برای اولینبار در سی و پنجمین دوره نمایشگاه کتاب تهران عرضه خواهد شد، روایتی است از جنایتهای صدام در قبال مردم ایران و عراق.
روایتهای متعددی از جنایتهای این دیکتاتور عراق در قبال اقشار مختلف مردم؛ از غیر نظامیان گرفته تا علما و مبارزین انقلابی، بر صفحه تاریخ نقش بسته است. هاشمی که تاکنون آثار متعددی از او با بنمایه طنز منتشر شده است، تلاش کرده در کتاب جدید از این منظر به وقایع دوران سیاه حاکمیت رژیم بعث بر عراق بپردازد. نویسنده با قلم طنز خود تلاش دارد کمی از تلخی و سیاهی این جنایات بکاهد تا احساس مخاطب کمتر جریحهدار شود.
این رمان براساس خاطرات روزنوشت فرزند نوجوان صدام نوشته شده است. حمله به ایران و آغاز جنگ تحمیلی، ارتباط رژیم بعث با رژیم صهیونیستی، حمله صدام به کویت و در نهایت حمله امریکا به عراق و مرگ دیکتاتور عراق از جمله مباحثی است که در این کتاب به آن پرداخته میشود.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: خبرنگارها وقتی وارد کاخ شدند، یکی از مشاورین بابا سؤالها را به خبرنگارها داد تا خبرنگارها فقط همان سؤالها را بپرسند. بعد خبرنگارها تا به دفتر کار بابا برسند، نگهبانها صد دفعه آنها را گشتند. وقتی وارد دفتر کار بابا شدند، سه ساعت بعد بابا و من وارد شدیم. به بابا گفتم: بابا چرا زودتر نمیرویم تا آن بندههای خدا معطل نشوند؟ بابا گفت: مثل اینکه از روش حکومتداری چیزی نمیدانی؟! باید سعی کنی مردم همیشه و همهجا معطل باشند.
ردپای صدام و روباه پیر در جعل نام خلیج فارسمن خیلی خوشحال بودم که بابا شیوههای نوین حکومتداری را به من میآموخت. خیلی چیزها از بابا یاد میگرفتم. وقتی وارد دفتر بابا شدیم، خبرنگارها با دیدن بابا از جا بلند شدند و دستش را بوسیدند. بعد دوربین روشن شد. ضبط خبرنگارها هم شروع به کار کرد. خبرنگارها اول چندتا سؤال معمولی پرسیدند. بعد یکی از خبرنگارها پرسید: «اگر امکان دارد، پیشوا کمی در مورد زندگی شخصیشان صحبت کنند. مردم خیلی دوست دارند بدانند زندگی ساده پیشوا به چه صورت است؟»
بابا با خونسردی گفت: «مردم خیلی بیجا میکنند. مگر فضولاند؟ سؤال بعدی را بپرسید!» خبرنگار دیگر پرسید: «بعضیها میگویند در کشور ما آزادی نیست. نظر پیشوا در این باره چیست؟» بابا گفت: «آن بعضیها غلط میکنند با تو. دیگر آزادی تا چه حد؟ یقهمان را جر دادیم تا مردم به آزادی برسند. دوتا روزنامه هم که دارد منتشر میشود. دیگر مردم چه میخواهند؟ از این به بعد اگر کسی بگوید آزادی نیست، دستور میدهیم سر و ته از سقف طویله آویزانش کنند تا بفهمد آزادی هست یا نه.
کتاب «دیکتاتوری با اخلاق سگی» که برای گروه سنی نوجوان و جوان نوشته شده، در 216 صفحه و با قیمت 130 هزار تومان توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر شده است.
انتهای پیام/