مردانی که رزم خاک و گرما میکنند برای مردم/ صدای پای آب نزدیک است
تاریخ انتشار: ۵ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۸۵۱۵۴۹
خبرگزاری فارس-همدان، سولماز عنایتی: زیر تیغ تیز آفتاب و ذرات غبار حواله شده به آسمان، درست وسط روز میان جادهای یک طرفه هزار بار خم و راست میشد، دست به بیل و کلنگ متبرک میکرد و زانو میشکست؛ لحظهای عرق جبین پاک میکرد و دوباره از نو.
سن و سالدار بود، شاید ۶۰ شاید هم بیشتر، آخر رد فراز و فرود زندگی در گوشه چشمان ریز و نافذش خانه کرده و پینه دستانش از هم سبقت میگرفتند، ولی خب کلاه زمخت و آبیرنگش حائل چین و واچین پیشانی شده بود و رقم و عدد سنش را پنهان میکرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از اسم و رسمش سراغ گرفتم، اسمش را مشت علی صدا میزدند. زانو شکستم و مشت علی را از میان حفاری سه متری یا بیشتر صدا زدم، سیگار گرداند و به سویم آمد و گفت «دخترم خطر داره میافتدی داخل کانال»؛ انگار گوشم بدهکار نباشد، یکراست رفتم سر سلام و علیک و سین جیم کردن مرد.
صبور بود و کارکشته، بعد از کلی پرس و جوی من و اشاره به صلاه ظهر و عرق شره کرده روی گونهاش، گفت «با جان و دل پای کار مردم وایسادیم، شب و روز اینجا کار میکنیم تا آب برسه»، همین جمله کافی بود تا رسم مشت علی هم هویدا شود و با افتخار او را ناجی آب بخوانم.
سکانسی از یک فیلم زنده، «همدلی مردم برای مردم»
شانه به شانه ناجی آب جوانی رعنا، قامت چپانده بود میان کانال بل باریک و تا جان داشت به سنگ و کلوخ رحم نمیکرد، تیغ تیز آفتاب و گرد و غبار برایش تکراری بود و ته تهش با دستمال مچاله شده جیبش هرازگاهی رد گرمای طاقت فرسا را از صورت سوختهاش محو میکرد و دوباره به جان حفاری میافتاد.
با تمام قوا سطح خاک را خراش میانداخت و نفسنفس زنان ابزاری که نامش را نمیدانم جا به جا میکرد و عملیات خاکبرداری انجام میداد، انگار مسابقه سرعت داشت، مسابقه حفر کردن سانت به سانت خط اضطراری آبرسانی.
صدایش کردم، اما نگاهش به کانالزنی و دم و دستگاه حفاری قفل شده بود، صدایی صاف کرد و همچنان در حال کار جوابی داد؛ بیمعطلی از کار شبانهروزی و سنگین این جاده یک طرفه پرسیدم، سر چرخاند و با پشتِ دست عرق سیل شده روی سر و صورتش را پاک کرد و گفت «تلاش میکنیم تا آب برسه، مردم نباید بیآب بمونن» بعدش هم دوباره متوسل شد به بیل و کلنگ.
جملهای کوتاه با یک دنیا معنا زد و جای هیچ سوال و جوابی باقی نگذاشت، اما بیکلام به سنگ و خاک زدنش دیدن داشت، گویی سکانسی از فیلم پرتلاطم «همدلی مردم برای مردم» زنده پخش میشد.
نبضی که برای همدان میزند
ریز ریز و سلانه سلانه گام برداشتم تا با قدمهای پس و پیشم بازار غبار اندود بیابان را داغتر نکنم، هرچند تقلایی بیثمر بود و گرد ذرات معلق مهمان سر و رویم شد و بالاخره با چشمانی غبارگرفته زل زدم به جبهه بعدی، به ماشینهای بزرگی که راه شده بودند تا آسمان و کار و بارشان میان ارتفاع سامان میگرفت، به نظرم لولههای چدنی را حمل و بقیه کار را به آقا مسلم میسپردند.
میانسال بود، آقا مسلم را میگویم، مهمان همدان شده بود و با جنم معروف کردها، بی آنکه نفس تازه کند یا حتی کاسه آبی دست بگیرد لولههای چدنی و چند تنی را به گِل کهنه بهرام آباد میکاشت.
دلواپسی آب به جانش زده بود و با سرعتی معادل سرعت نور بلکه بیشتر کار میکرد، گاهی هم با لهجه شیرین کُردی دمی هم با ایما و اشاره همکار پشت فرمانش را هدایت و امور این جبهه را رتق و فتق میکرد.
آقا مسلم از گیلانغرب راهی شده بود و به گفته خودش «آمده تا بیآبی مردم همدان را اذیت نکنه» راست میگفت، انگاری بلوای بیآبی در جان او هم رسوخ کرده و قلبش برای شهر هم دیوار شهرش تند تند میزد؛ به وقت خداحافظی گفت« به مردم بگو صبور باشن، آب نزدیکه».
دور و دورتر شدم اما طنین نبضاش هنوز توی گوشم میپیچید و در این جاده یک طرفه پژواک همدلی زمین و زمان را پر کرده بود.
کار جهادی مردم با چاشنی تند و تیز آفتاب و طعم گَس غبار
زیر پوست بهرامآباد، جبهه به جبهه خاکریز زدند با ماشین و ابزارهای کوچک و بزرگ دل خاک را در نوردیدند تا آبراهه باز کنند و سربلند رزم بحران باشند؛ آخر زنگ جهاد در جبهه آبرسانی نواخته شده و تا زنگ تفریح زمان زیادی نمانده است.
دل میسپارم به این جبهه، یعنی جایی که لولههای داکتیل را عمودی کرده و میان حفرهای چند متری مینشانند بعد هم اتصال لولهها و محکم کردنشان؛ دست گره میکنم به آهن سرد و بیجان بیل مکانیکی و راننده به نسبت جوانش را از پشت شیشههای عینک دودی به حرف میگیرم.
از کار هول هولکی این طرح پرسیدم، از اینکه به ناچار باید دو یا سه شفیت مشغول باشند و شب و روز فرق نکند؛ سر تکان داد و با خنده بیخ دل گفت«با شتاب کار میکنیم چون پای آسایش مردم وایسادیم» دهان باز کردم تا دوباره جور دیگری سوال تکراری این جاده یک طرفه را بپرسم که بدون درنگ تاکید کرد «ما از خود مردمیم و امروز هم برای خودمان کار میکنیم».
راست میگفت اینجا میان حصار کارگاه خط آبرسانی، بیشتر از هر کس دیگری مردم بودند، نه اینکه مسئول نباشد نه! اما کار جهادی مردم با چاشنی تند و تیز آفتاب و طعم گَس غبار و شِدت و حِدت خستگی برای مردم حال و هوایش توفیر دارد.
جانفشانی همگانی برای دلواپسی همدان
و حالا داخل کانالی که غوغا به پا میشود، به گمانم نصب و چفت کردن این لولههای غول پیکر جبهه نفسگیر خط اضطراری است؛ درست همان جایی که یک عده جانشان را کف دستشان میگذارند و تر و فرز جلو میروند و در هیاهوی ماشینهای مکانیکی فریاد شد، حله سر میدهند و کار تر و تمیز را تحویل سرکارگر.
نوبتی هم که باشد نوبت سرکارگر خط است، میانسال و کمی سختگیر بود، از اصفهان به دل کار زده تا تاسیسات بیعیب و نقص جا گذاری شود و هر چه سریعتر دلواپسی بیآبی رفع؛ کلامم را به چطور و چگونه این پروژه پیوند میزنم و میپرسم آخرین وضعیت چیست؟ او کهنه کار بود و مسلط بر طرح پس مختصر و مفید گفت «سرعت پیشرفت خط انتقال خوبه، به زودی آب میرسه».
راستش سوال و جوابها به تکرار کشیده بود ولی حیفم میآمد موسم یکدلی و یکرنگی را رها کنم و معیادگاه جهد و جهاد امروز را به مخیله نسپارم؛ کارگاه ۱۶ کیلومتری خط اضطراری آبرسانی صحنه یکتا هنرمندی شده بود که هر کس از گوشه و کنار این مرز و بوم حتی اندازه یک نغمه میخواند و گوش این جاده یک طرفه را پر میکند.
بدون توقف تا رسیدن آب به همدان/ خورشید در آبشینه غروب میکند
و اما این جاده یک طرفه که تنها افق در انتظارش آبرسانی به همدان است و بس؛ جادهای که بستر مهر و مهرورزی شده از جای جای ایران قدم بر سینهاش گذاشتند و مُهر جوانمردی بر گِل کهنهاش کاشتند.
درست مثل دو، سه جوانی که چفیه نمناک بر سر میاندازند و هر روز لقمهای از قرص خورشید میچشند و شبها زیر نور مهتاب پیکر تاسیسات را به هم چفت میکنند، انگاری چشمانداز نگاهشان سد آبشینه و غروب خورشید برایشان همان آخرین لوله نزدیکیهای آبشینه است.
با چه صبری طول بلندبالای کانال حفاری شده را گز میکنند و مردم نجیب را به صبوری میخوانند، اصلا میدانید کاش کلاه از سر برداریم و در برابر دستهای چاکخورده و پیشانی چینافتاده و دلهای دلتنگشان تا کمر خم شویم و قدر رزم خاک و گرما و سختی که به مهر آسان شده است را بدانیم.
وعده ما اینبار خط آبرسانی به همدان/ صدای پای آب
اینجا باز هم قمقمه آب و لب ترک خورده و خاکریزهای بلند تداعی میشود، اینجا باز هم روز در پی روز و شب در پی شب، سنگر به سنگر یک دور تسبیح «آب خیلی زود به همدان میرسد» را ذکر میکنند گویی موج همدلی و همزبانی، عشق و ایثار بر ساحل انسانیت میکوبد.
اینجا باز هم حفاری میکنند و بیشتر از ۱۴.۵ کیلومتر را حفر کردند و هنوز دست از کار نکشیدند، حول و حوش هشت کیلومتر هم لولهگذاری کردند ولی باز هم دست از کار نکشیدند تا صدای پای آب در این خط گوش به گوش نرسد دست از کار نمیکشند.
اینجا قول میدهند تا آب برسد، ایستادهاند و دستهجمعی با صدای بلند میگویند «ما در تلاشیم تا آب برسد»؛ اینجا ۲۰۰ نیروی جان برکف، به جان نیستی و کاستی میتازند و ما را شرمنده جدیت نیت خیرشان میکنند.
اینجا افق همان سد آبشینه و نوید صدای پای آب است.
انتهای پیام/89033/
منبع: فارس
کلیدواژه: جهاد آبرسانی آبرسانی به همدان بحران آب حل مشکل آب در همدان جاده یک طرفه صدای پای آب برای مردم باز هم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۸۵۱۵۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شهید مطهری مهذب در اخلاق، مبتکر در روش و فرقان انقلاب بود
مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان اصفهان گفت: شهید مطهری مهذب در اخلاق، مبتکر در روش و فرقان انقلاب بود.
به گزارش خبرگزاری ایمنا و به نقل از پایگاه اطلاعرسانی اداره کل اوقاف و امور خیریه استان اصفهان، حجتالاسلام محمدحسین بلک به مناسبت روز گرامیداشت مقام معلم و سالروز شهادت شهید مرتضی مطهری، پیامی صادر کرد که متن این پیام به شرح زیر است:
«بسمه الله الرحمن الرحیم
مطهر در اندیشه بود مهذب در اخلاق، مبتکر در روش و صاحب سبک در بیان سخنانش عطش شنوندگانش را فرو مینشاند و حکمتش جانها را سیراب میکرد. در میدان استدلال و برهان بیبدلیل و در ساحت لطافت و بلاغت کم نظیر درایتی فراتر از زمانه داشت و فراستی در گفتمان مجاهدی که درس رزم را از سترگ مردانی که سینهای سرشار از فقاهت و حکمت داشتهاند آموخته بود.
رسم تلمذی حکیمانه را از بزرگ مردانی چون حضرت روحالله الموسوی الخمینی (ره) با خود داشت. آنگونه که فرمود او حاصل عمرم بود. زلال حقیقت اسلام را آنگونه که بود نه آنطور که میخواست عمیقاً تا عمق جان نوشیده بود. شهد شیرین حقایق دین را با گفتمانی نو به افکار جوانان و جهانیان نوشاند و بیشتر از عصر خود میاندیشید و میدانست و میخواست افکار برخواسته از حقایق قرآن و اسلام ناب او تا کنون غبار بر خود ندیده و رفته رفته حجاب معاصرت چهره درخشان او را رخشندهتر از قبل هویدا میسازد. انقلاب اسلامی و مبارزه با طاغوت به یّمن نگاه بلند او رفعت یافت و ریشههای مستحکم آن ازاندیشه ژرف او استحکامی همیشگی یافت. آن روز که مبارزان به ظاهر خود را مقابل اسرائیل صهیونیست میدیدند و در بازی همان ستمگر به اسارت رفته بودند فریادهای این مطهر بود که جهان اسلام را به این درد کُشنده و ستم بیدادگر غده سرطانی نهیب داد و دل خون پیامبر گرامی اسلام (ص) را در این سوز و سوگ به شهادت گرفت.
براستی فرقان انقلاب بود و کینه توزان این امت که از نگاه و افکار او درمانده و بیتاب شده بودند تیری را به چشمی بینا و مغزی متفکر روانه کردند. به آنامید که سوی چشم نافذش را کور کنند و افکار بلندش را از پرواز باز بدارند غافل از آنکه بذرهای کِشته شده و نهالهای غرس شده در افکاراندیشمندان و علاقمندان خیلی زود جوانه زد و قد کشید.
به گونهای که ریشه انحراف و التقاط را فرزندان معنوی و علمی او برکَنند تا آنجائی که امروز بزرگ مردانی از مکتب او خود مکتب ساز شدهاند و شمشیر و تفنگشان به مدد قلم پاک و کارساز آن شهید وارسته قیام کرد و درفش ساخته و پرداخته از موهبت علم و جهاد چشم و قلب مستکبران و ستمگران را پاره و خون چکان کرد و عنکبوتیان را در گورستانی از تارهای تنیده از ظلم و ستمشان گرفتار آورد و امت اسلام را شاهد جان دادن و ذلت و خواری آنان کرد بهامید آنکه کنار مقتدا و مولایمان نماز شکر را با ترنم فتح و ظفر در مسجد الاقصی قامت بندیم و صلای ولایت تا اقصی نقاط عالم را شاهد شویم.
بر ماست تا در استمرار این جهاد علمی و اخلاقی آن مرد راستین الهی فرزندان و جامعهای در خور تربیت کنیم و بیارائیم و خود را از این موهبت الهی همواره بهرهمند کرده و بر رشد و بالندگی آن بیفزائیم.»
کد خبر 749663